ارمیا، کولوچه عسلی ارمیا، کولوچه عسلی ، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره
ایلمان،کولوچه مرباییایلمان،کولوچه مربایی، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

ღ کولوچه های مامان ღ

روزهای خوبیه

اول اینکه خیلی خوشحالم. یکی از دوستان وبلاگیم، مهرناز جان هفته پیش نی نی دومش به دنیا اومد و خدا رو شکر حال خودش و نی نیش خوبه. درست وقتی باهاش تماس گرفتم که یک ساعتی میشد از اتاق عمل اومده بود بیرون. نگران رادین گلی بود که شب می خواد تنها بمونه و بدون مامان بخوابه. یاد زمانی که ایلمان به دنیا اومد افتادم و حس مشترکی که اون موقع با مهرناز داشتم و کمی دلداریش دادم. http://jigili.niniweblog.com/ 2 تا دیگه از دوستان وبلاگی دیگه هم بعد از سالها صاحب نی نی شدن و هنوز منتظرم که عکس فرشته هاشونو بگذارن. خدا رو هزاران بار شکر. http://entezar-man.blogfa.com/  و   http://ashegetam.niniweblog.com / پرهام...
26 مرداد 1393

سفر زنجان (روز دوم و سوم)

روز دوم سفرمون یعنی 5 شنبه، اول یه سر رفتیم خونه عمه فاطمه. ساعت 12:30 مامانی و آقا جون و دایی مهدی برگشتن تهران و ما همچنان به سفرمون ادامه دادیم. به پیشنهاد عروس عمه زهرا و به اتفاق خانواده گلش رفتیم باغ پدر ایشون و ناهار رو اونجا خوردیم. آقا مصطفی جوجه خوشمزه ای تدارک دید و ارمیا و ایلمان و 2 قلوهای پسر عمه (محمد و مهدی) کلی با هم بازی کردن و بعد از غذا هم تصمیم گرفتیم بریم شاه بولاغی . واقعا جای زیبایی بود. شاه بولاغ مکانی نزدیک سلطانیه زنجانه. آب گوارایی از دل کوه میاد بیرون و میگن توی بهار این آب چند برابر میشه. واقعا چایی که با این آب درست کردیم خوشمزه و شفاف بود. خیلی اب خنکی بود و نمی دونم چطوری بچه ها همش از او...
18 مرداد 1393

سفر زنجان (روز اول)

سه شنبه 7 مرداد یعنی روز عید فطر، ساعت 11:30 به طرف زنجان حرکت کردیم. واقعا ترافیک عجیبی بود.مسیر 4 ساعته رو 11 ساعته رفتیم. ساعت 11 شب رسیدیم. کولوچه ها دیگه آخرهای راه خسته شده بودن و توی ماشین دعواشون شده بود و گیس و گیس کشی. خوشبختانه ارمیا خوابش برد و ایلمان رو هم با شعر خوندن سرگرم کردم. دلمو خوش کرده بودم که زود می رسیم و عصر یکراست می ریم خونه باغ خاله جونم. دیگه تا رسیدیم عمه زهرا اومد دنبالمون و شب رو رفتیم و اونجا خوابیدیم. گذشته از سختی راه سفر فوق العاده خوبی بود. خیلی خوش گذشت . ارمیا و ایلمان انقدر خوشحال بودن و هر جا هم که می رفتیم همبازی هم داشتن . فعلا عکس های روز اول رو می گذارم و چون تعداد عکسها...
13 مرداد 1393

تعطیلات عید فطر

این روزها به خاطر ماه مبارک رمضان نمیشه رفت گردش و سفر. ارمیا و ایلمان هم حوصله شون سر میره. البته امروز روز 29 ماه مبارکه. شاید فردا عید باشه و شاید هم سه شنبه. در هر صورت من پیشاپیش این عید سعید و فرخنده رو به تک تک دوستان تبریک می گم. انشاءالله عبادات همه مورد قبول خدای بزرگ باشه. راستش قرار بود بریم مشهد ولی بلیط هواپیما پیدا نکردیم که نکردیم. با ماشین هم این همه راه، هم برای بچه ها سخته و هم کنترلشون توسط من و بابایی سخت. طفلی ارمیا که همش منتظره تا بلیط گیرمون بیاد. پرهام هم از اون طرف. شاید یه سفری برای خودمون جور کنیم. تا ببینیم خدا چی می خواد. روز 5 شنبه 2 مرداد، بعد از اینکه صبحانه بچه ها رو دادم، دید...
5 مرداد 1393

من به حرف خدا گوش می کنم

تازگیها که ارمیا یا ایلمان شیطونی می کنن، بهشون می گم که شیطونه گولتون زده ها. تا هم با خدا و شیطون بیشتر آشناشون کنم و هم بدونن چه کارهایی خوبه و چه کارهایی بد. راستش آموزش ارزشها و هنجارها واقعا کار سختیه. دیروز ایلمان با ماشین زد توی سر ارمیا و ارمیا هم ایلمان رو زد و خلاصه داشت محشر کبری به پا میشد. جداشون کردم و گفتم آی آی این شیطون زشت و بدجنس داره گولتون می زنه. به حرفش گوش نکنین. اون خیلی بی ادبه و دوست داره همه کار بد کنن. ارمیا که خوب کمی بزرگتره و می فهمه آروم شد و گفت من به حرفش گوش نمی کنم. من به حرف خدا گوش می کنم. به حرف خدا و فرشته ها. بعد گفت: ایلمان حرف شیطونو داره گوش می کنه. گفتم: آخه ای...
5 مرداد 1393

تابستان کولوچه ای

واقعا تابستون گرمیه. باد داغ پوست آدم رو می سوزونه. ماه مبارک رمضان هم دیگه داره به خیر و خوشی به انتهای خودش می رسه. خدا رو شکر تونستم امسال روزه هامو بگیرم. سخت بود ولی واقعا خدا کمک کرد. مخصوصا اینکه ایلمان هم هنوز شیر می خوره. ولی خدا رو شکر که سالم بودم و تونستم بعد از 4 سال از این ماه پر از خیر و برکت دست خالی نرم. ارمیا و ایلمان واقعا به هم وابسته شدن. ارمیا که می گه: ایلمان نی نیه منه. الهی. چقدر نازه. و شروع می کنه به ناز کردن ایلمان. مخصوصا وقتی که ایلمان خوابه ارمیا خیلی بهش محبت می کنه. یه روز ظهر که ایلمان رو خوابوندم و گذاشتمش توی اتاق، بعد از لحضاتی دیدم ارمیا نیست. رفتم یواشکی نگاه کردم و دیدم داره ایلمان ر...
1 مرداد 1393
1